دختر آیت‌الله طالقانی: خاتمی به پدرم شبیه است

۲۹ تیر ۱۳۹۳ | ۱۵:۱۲ کد : ۴۵۲۰ از دیگر رسانه‌ها
اگر آیت‌الله طالقانی امروز زنده بود چه می‌کرد؟ چه راهکاری برای مشکلات فرهنگی جامعه مد نظر قرار می‌داد؟ چه کسانی یا بهتر بگوییم چه کسی شبیه‌ترین روحیه را در میان فعالین سیاسی به آیت‌الله طالقانی دارد؟ همه این‌ها را اعظم طالقانی می‌گوید. او معتقد است «اگر اصلاح‌طلبان در مسیر حق و عدالت حرکتشان را ادامه دهند، پایدار خواهند بود و این قانون آفرینش است که حق را پایدار کند و جریانی که در مقابل حق قرار می‌گیرد محکوم به زوال می‌شود.» اعظم طالقانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ جامعه زنان مسلمان را به خواست پدرش و با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آن‌ها تاسیس کرد. سپس نماینده مجلس اول شد و پس از آن دوباره به تدریس پرداخت و همچنین امتیاز انتشار مجله «پیام هاجر» را گرفت. این نشریه توقیف شده به حقوق زنان در ایران اختصاص داشت. او اکنون دبیرکل جامعه زنان انقلاب اسلامی نیز هست. مشروح گفت‌وگوی روزنامه «آرمان» با اعظم طالقانی در ذیل آمده است:

 

مرحوم آیت‌الله طالقانی از دهه ۳۰ با جبهه ملی همکاری می‌کردند و به عنوان یک روحانی در این تشکل حضور داشتند. جمله‌ای که از ایشان نقل شده این است که بنده پیش از اینکه در کسوت یک سیاستمدار متعارف و معمول باشم یک شاگرد کوچک مکتب قرآن و معلم قرآن هستم. آیا تمام تلاششان از ابتدای فعالیت‌هایشان بر این بود که حکومت اسلامی را پایه‌گذاری کنند؟

 

مرحوم طالقانی هنگامی که در نجف مشغول تحصیل در حوزه بودند، متوجه شرایط داخلی ایران شده و از نجف بازگشتند و به دلیل اینکه پدرشان با پدر مهندس بازرگان دوست بودند در این رابطه ایشان هم با آقای مهندس بازرگان مشی رفاقت و دوستی پیدا کردند. در آن زمان منزل پدرم در قلعه وزیر بود و در منزل جلسات قرآن و نهج‌البلاغه برگزار می‌کردند سپس به اتفاق آقای مهندس بازرگان مجله دانش‌آموز را منتشر کردند. ایشان در سال ۱۳۱۸ بازداشت شدند. در آن هنگام در زمان رضاشاه که برداشت حجاب زنان اجباری شده بود او در خیابان می‌بیند که ماموری پا روی چادر خانمی می‌گذارد و می‌خواهد چادر را از سر او بکشد، به پاسبان سیلی می‌زند و به او اعتراض می‌کند و در نتیجه به ۳ ماه زندان انفرادی محکوم می‌شود. وی آن جلسات قرآن را پس از آزادی از زندان ادامه می‌دهد. در دهه ۲۰ به دلیل رفتن رضاشاه از کشور فضای سیاسی قدری باز می‌شود و این موضوع باعث فعال شدن گروه‌ها و احزاب شد. به عقیده بنده ایشان این جمله را پس از تشکیل جبهه ملی اول و دوم که نهضت مقاومت ملی تشکیل می‌شود اظهار می‌کند همان‌طور که منبع حرکت سیاسی شخص بنده نیز قرآن است، سیاستمداری که منبع حرکتش قرآن باشد به نوعی تکلیف همه با او روشن است. ایشان نهج‌البلاغه را عین سیاست می‌دانستند. شما مفاهیم قرآن، نهج‌البلاغه و مکتب اسلام را مطالعه فرمایید درمی‌یابید که زندگی انسان باید همراه با سیاست باشد. منتهی این سیاست باید اثرگذار و اصلاح‌گر باشد. ایشان به طور کلی فعالان سیاسی را کمک می‌کردند و انتقادات خودشان را هم نسبت به آن‌ها مطرح می‌کردند. با اینکه با مشی مسلحانه موافق نبود این موضوع را هیچ کجا مطرح نکردند. بنده یکبار از ایشان سؤال کردم که شما فکر می‌کنید قوانین شرع که احکام اسلام است، ایده‌آل‌ترین قوانین است؟ ایشان در پاسخ به من گفتند هر گروه و هر جمع و هر ملتی احساس می‌کند که نیازهایی دارد و قوانینی وضع می‌کند و با توجه به گذر زمان نیاز‌هایش تغییر کرده و تواما قوانین را عوض می‌کند. قوانین اسلام خطوطی کلی هستند و به همین دلیل اجتهاد را پایه‌گذاری کردند که بتوانند با توجه به شرایط زمانی، آن خطوط کلی را تطبیق دهند و به نوعی آن را با شرایط روز مطابق کنند که این‌‌ همان فقه پویا می‌شود. مساله فقه پویا زمانی که مطرح شد مرحوم دکتر کاتوزیان چند جلسه سخنرانی کرد و ما در نشریه «پیام هاجر» آن را چاپ کردیم.

 

 

اکثر فعالان بر این معتقدند که آیت‌الله طالقانی حلقه واسطی بین مبارزین ملی و مبارزین مذهبی بودند. شما نقش ایشان را تا چه میزان مؤثر می‌دانید؟

 

ایشان هر کسی که فعالیت داشت را قبول داشتند. او از شهید نواب صفوی حمایت می‌کرد. با اینکه با مشی مسلحانه خیلی موافق نبود اما با او مباحثه و مجادله می‌کرد و او را در خانه‌اش پناه می‌داد. بنده را در سن ۱۸ سالگی تشویق به مباحثه با دیگران می‌کرد. همسر یکی از ملیون که نامش خاطرم نیست در مسائل اسلامی شبهاتی برایش پیش آمده بود. «پدر» من را به خانه ایشان برای صحبت با او فرستاد. اعتقاد وی بر این بود که در مباحثه هر دو طرف گرچه با اختلاف عقیده اما رشد می‌کنند. بنده گمان می‌کنم که ایشان این آیه سوره آل‌عمران را مدنظر قرار دادند که خداوند می‌فرمایند « یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُواْ اصْبرُواْ وَصَابرُواْ وَرَابطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلحُونَ» (صبور باشید، مقاوم باشید، دیگران را به صبر و مقاومت دعوت کنید، ارتباطات خود را قطع نکنید، تقوا پیشه کنید تا پیروز شوید.)

 

 

شما فرمودید که از نواب صفوی حمایت می‌کردند اما با مشی مسلحانه مخالف بودند. اما در جایی آورده شده است که ایشان ترور رزم‌آرا را تائید کرده است.

 

ایشان بار‌ها ترور را رد کردند. شخصیت آیت‌الله به گونه‌ای بود که هر مساله و روشی را تحلیل می‌کرد و نتایج آن را به نوعی پیش‌بینی می‌نمود. زمانی که ایشان را قبل از انقلاب به ملاقات مجاهدین (منافقین) می‌بردند، پس از بازگشت می‌گفتند که آن‌ها اعتقادی به جز جنگ مسلحانه ندارند و زمانی که پدر از آن‌ها می‌پرسیدند که چرا روشی جز جنگ مسلحانه وجود ندارد آن‌ها در پاسخ از انباشته شدن ثروت اشخاص و به مبارزینی که مسلحانه مبارزه می‌کردند، اشاره داشتند. پدر در زمان نقل این صحبت‌ها بسیار عصبانی می‌شد از این بابت که عده‌ای از جوانان فعال سیاسی به سمت رادیکال شدن پیش می‌رفتند.

 

 

زمانی که منشور ۶ ماده‌ای انقلاب سفید شاه تصویب شد روحانیون به ۲ ماده از آن اعتراض کردند. یکی اصلاحات ارضی و دیگری حق رأی زنان. آیا آیت‌الله طالقانی جزو مخالفین ماده حق رأی زنان بودند؟

 

ایشان انقلاب سفید را یک بازی سیاسی می‌دانستند. می‌گفتند رضاشاه چرا و به چه حقی به اجبار زمین‌ها را از مردم گرفت و به نام خودش کرد و پسرش در شرایط خطرناک سیاسی اصلاحات ارضی را اجرا می‌کند و در واقع همین زمین‌ها را با منت به مردم برمی‌گرداند. او این بازی را برای تداوم سلطنت و به تعویق افتادن انقلاب می‌دانست. ایشان حق رأی زنان را بازی می‌دانستند اما در واقع با فعالیت زنان نه تنها مخالفت نداشتند بلکه از ۱۷ سالگی به من می‌گفتند که باید در اجتماع و فعالیت‌های اجتماعی حضور جدی داشته باشم. همین‌طور که مطلع هستید در شب شش بهمن که قرار بود رفراندوم برگزار شود همه روحانیون را بازداشت و به زندان قزل‌قلعه منتقل کردند و اکثر آن‌ها فردای آن روز آزاد شدند. یکی از آن‌ها پدر آن فقیه دزفولی‌ها بود که به من بعد‌ها گفت که پدرت به طرز عجیبی شجاع است. زمانی که ما برای ملاقات پدرمان فردای آن روز به زندان رفتیم، دیدیم که پیش‌نمازهای مساجد و روحانیون نیز در زندان بودند که اکثرا نیز آزاد شدند.

 

 

مهندس محمد توسلی گفتند که مرحوم بازرگان در سال ۵۶ به این معتقد بود که شاه باید برود.

 

اولا آیت‌الله طالقانی در دادگاه صحبت نکردند و هیچ دفاعی به دلیل عدم صلاحیت دادگاه برای قضاوت ارائه نکردند. اما مانند دیگر متهمان وکیل داشتند؛ این دادگاه‌ها یک سال و نیم طول کشید. این دادگاه به شکلی بود که برای ما کلاس آموزشی حقوق و دفاع بود. در آخرین جلسه دادگاه در حالی که مهندس بازرگان ایستاده بود، گفت ما پیرو اجرای قانون اساسی بودیم ولی در آینده نزدیک در زیرزمین یا روی زمین گروه‌هایی پیدا خواهند شد. آن‌ها از برخوردشان با حنیف‌نژاد و همرزمانشان دریافته بودند که آن‌ها روش متفاوتی را در پیش خواهند گرفت. طالقانی پس از این دادگاه‌ها دیگر به گروه‌ها یا دسته‌ها فکر نمی‌کرد. وی می‌گفت بنده زمانی که از زندان آزاد شدم خیزش عظیم مردم برایم غیرقابل باور بود. اعدام‌ها، شکنجه‌ها و زندان‌ها باعث شده بود که مردم بیدار شوند و با هزاران پرسش روبه‌رو شوند. در زمان تبعید امام به عراق ایشان با افرادی بودند که از طریق رودخانه‌های مرزی به سمت عراق می‌رفتند و با امام دیدار می‌کردند و نوار صحبت‌های ایشان را با خود به داخل کشور می‌آوردند و با همکاری دیگران نوار‌ها را به اعلامیه تبدیل می‌کردند. بازاری‌ها، مردم عادی و برخی ثروتمندان تلاش‌های بسیار زیادی می‌کردند. امثال آقایان ‌هاشمی رفسنجانی به سازمان کمک مالی می‌کردند، در برخی جا‌ها دیده‌ام که گفته‌اند اما این مسائل را قبول نداشتند. با فرض اینکه ما این صحبت را درست بدانیم در زمانی که دژخیمان شاه در شب عاشورا به سمت مردم تیراندازی کردند و مردم کشته شدند ولی دستور داده شد مردم به سرباز‌ها گل بدهند.

 

 

اخیرا دکتر ابراهیم یزدی در مصاحبه‌ای به دو موضوع در مورد آیت‌الله طالقانی اشاره کرده‌اند که اولین مورد این بوده که آیت‌الله طالقانی پس از انقلاب نظرات دیگری هم داشته است. به عنوان مثال زمانی که ما می‌خواستیم در اجلاس غیرمتعهد‌ها شرکت کنیم ایشان به ما گفتند که چرا می‌خواهید شرکت کنید؛ لزومی ندارد و دومین مورد اینکه زمانی که قانون اساسی نوشته می‌شد در ابتدای امر آیت‌الله طالقانی گفته‌اند که اجرای قوانین اسلام کافی است. نظر شما چیست؟

 

اولا که مجمع کشورهای عدم تعهد به این معناست که تعهد به غرب ندارند اما منظور از پدر از عدم تعهد این است که انسان بالاخره متعهد است. به عقیده من این موضوع حضور در بین کشورهای عدم تعهد به چند سال بعد از انقلاب برمی‌گردد که آن زمان پدرم در قید حیات نبود و اما در مورد مساله قانون اساسی که گفته‌اند بحث این بود که پدر می‌ترسیدند که قانون اساسی به شکل دیگری تبیین شود. به عقیده بنده آن‌ها متوجه نشدند که منظور ایشان چیست. باید از دکتر یزدی پرسید که آیا ایشان این موضوعات را برای پدر باز کرده‌اند یا اگر پرسشی داشته‌اند با پدر به تفصیل بحث کرده‌اند؟ بیشتر عقیده پدر در مورد تصویب قانون اساسی این بود که عجله‌ای صورت نگیرد و باید انقلابیون تجربه بیشتری کسب کنند.

 

 

شیوۀ تربیتی آیت‌الله طالقانی در قبال فرزندانشان چگونه بود؟

 

به عنوان مثال زمانی که دبیرستانی بودم چادر به سر می‌کردم. روزی چادرم را دو تکه کردم و یک تکه آن را روی سرم انداختم و با روپوش مدرسه به مدرسه می‌رفتم. پدر و مادرم هر دو سکوت کردند. پس از یک ماه پدر به من گفتند که بیا در مورد این موضوع صحبت کنیم. پدر به نوعی در زمان نوجوانی بنده را قانع و مسئولیت من را در رابطه با خالقم یادآوری کرد و تا بدان جا بر نظر من تأثیر گذاشت که مرا دو ماه پشت در دانشگاه نگه داشتند تا چادرم را بردارم. من با چند نفر دیگر پشت در دانشگاه می‌ایستادیم و آن‌ها مجبور شدند ما را ثبت‌نام کنند. تأکید می‌کنم که پدر بر سر این مساله هیچ گاه با من وارد دعوا نشد. ایشان مرا به انجام فعالیت‌های اجتماعی ترغیب، برای هر فعالیت خوبی که انجام می‌دادم، تشویق می‌کرد.

 

 

به عقیده شما در بین جریانات سیاسی امروز کشور، خط مشی پدر شما به کدام جریان نزدیک بود؟ بین فعالان سیاسی چطور؟

 

شبیه‌ترین روحیه را می‌توانم به آقای خاتمی نسبت دهم. کافی است نگاهی به شیوه مدیریت و اطرافیان این دو بزرگوار بیندازیم.

 

 

خاتمی چطور می‌تواند بر مشکلات گذشته فائق آید؟ اگر آیت‌الله طالقانی زنده بودند در شرایط کنونی چه موضعی می‌گرفتند؟

 

بنده زمانی که در جلسه احزاب وزارت کشور و نیز جلسه ریاست‌جمهوری شرکت کردم، محور اصلی بحث نبود فضای لازم برای احزاب بود. باید این نگاه از روی احزاب، مطبوعات و سازمان‌های مردم نهاد برداشته شود. در مورد دولت کنونی، اعتقاد بنده این است که باید با دولت همکاری بالفعلی داشت. اگر سکوت دانشگاه‌ها، اصناف و اقشار مردم در مقابل مشکلات دولت روحانی ادامه‌دار باشد، نه تنها مشکلات حل نمی‌شود بلکه وسیع‌تر نیز می‌گردند. باید به برخی افراد گفت، شما که توان اداره امور را نداشتید حالا نام خائن روی کسانی می‌گذارید که توانشان از شما بیشتر است. برخی دوستان اصلاح‌طلب با تعدادی از اصولگرایانی که خصومت مستقیمی با دکتر روحانی ندارند، رفت‌وآمد می‌کنند. یادمان باشد بد‌ترین شیوه کارشکنی در کار کسانی که خدمتگزارند، تخریب آن‌ها به وسیله تبلیغات سوء و عدم همکاری با دولت است.

کلید واژه ها: آیت الله طالقانی اعظم طالقانی


نظر شما :